سليمان لايق (غلام مجددي) ازتفرقه جويي تاياوه سرايي (بخش نخست)
بصيرصباح بصيرصباح

همه آفاق گرفته ست صدای سخنم
 تو ازین طرف نبندی که ببندی دهنم
راست در قصد سر و چشم کج اندازان
 نه عجب گر بهراسند ز تیغ سخنم
 آستینی نگرفتم که ببوسم دستی
 بوسه گر دست دهد بر قدم دوست زنم
 باش تا یوسفم از چاه بر اید هر گاه
 کاورد روشنی دیده از آن پیرهنم
نتوان عشق فرزانه به افسانه فریفت
 من به هیچ ایه و افسون دل ازو برنکنم
 نه چراغی ست دل من که به بادی برود
دم به دم تازه شود آتش عشق که منم
 برس ای موکب نوروز خوش آوازه که باز
 زحمت زاغ زمستان ببری از چمنم
 سایه ! شعرم به دل دوست نشسته ست و خوش است
 کاروان برده به منزل ، چه غم از راهزنم.

به هيچ عنواني تصميم نداشتم که درکش وگيرها، گروپ وگروپ بندي ها ، فرکسيون وفرکسيون بازي ها ، دعواوجنجالهاي سياسي وحزبي وانتقادوانتقام ها سهم بگيرم ويا صفحه يي بنويسم ،  اما مصاحبه سليما ن لايق که اخيرا باتلويزيون ( آريانا ي بيات ) انجام دادويک سلسله تهمت زني ها ، دروغ بافي ها ، ياوه گويي ها ، خودستايي ها ، کج انديشي ها ، کج گويي ها ، کج فکري ها وکتمان حقايق وسيله سليمان لايق وادارم کردتا چند پاراگرافي را نوشته وبه نشريه مشعل که درپهلوي نشريه هاي ديگرحزبي ومترقي ، زبان رسا ومشعل تابنده خانواده بزرگ سياسي ما – ح.د.خ. ا

(حزب وطن )وهمه نيروهاي ملي ومترقي پنداشته ميشود بفرستم . بدون شک مشعل به مديريت دانشمند گرامي جناب مصطفي (روزبه ) نويسنده ، ژورناليست ، پژوهشگرکشوروازهمه مهمترشخصيت صادق وصميمي وطن وخانواده بزرگ حزب ما (حزب دموکراتيک خلق افغانستان)  و

« نهضت فراگير» خدمات زيادي رادرراه انسجام رفقاي حزبي وروشنگري عمومي انجام داده است . وبادرنظرداشت امانت داري درنشراين مقاله نيزاقدام خواهند کرد.

درينجا ضروري ديدم تا کمي به عقب برگردم وپيرامون عملکرد قبلي سليمان لايق ديد کوتاه ومروري مختصري داشته باشم .

سالهاي بعدازتاسيس حزب دموکرتيک خلق افغانستان - زنده ياد کارمل تعدادازرفقارا درولايات مختلف توظيف نمود تا ازيکطرف درترويج اهداف والا وانساني حزب بکوشند وازطرف ديگردرجذب وبسيج کارگران ، دهقانان وروشنفکران توجه جدي مبذول بدارند .

به گونه مثال درقندوزمحترم نظام الدين(  تهذيب )دربلخ ، جوزجان وفارياب جناب سيد اکرام (پيگير) ودربغلان سليمان لايق توظيف گرديده بودند .

بخاطرروشن شدن حقايق ،  فعاليت هاي حزبي که سليمان لايق درولايت بغلان وبخصوص درشهرزيبا وصنعتي پلخمري بارفقاي ديگرانجام داد به بررسي خيلي مختصربگيرم .

پلخمری مرکزولایت بَغلان است که در مسيرجاده مزارشریف، قندوز و کابل قرار دارد. این شهر صنعتي دارای کارخانه های نساجی، سمنت سازي زغال سنگ ، گج سازي ، پايه سازي ، سيلو،فابريکه قند سازي ، بندهاي  اول ودوم برق (غوري برشنا)، پروژه بزرگ آبياري کيله گي ...وازنگاه زراعت نيزيکي ازولايات ممتازافغانستان به شما ميرود وبرنج ،گندم للمي وخربوزه آن داراي شهرت بزرگي  است. همچنین بخش زیادی از پل خمری به منازل مسکوني فابريکات توليدي تعلق دارد.

حزب آگاهانه توجه جدي خويش رادرين شهرمعطوف داشته ودرپهلوي اينکه کادرهاي حزبي وظيفه داشتند تاکاروسيع حزبي وسياسي را سازمان دهي نمايند و زنده ياد کارمل خود نيز اکثراوقات خويش را غرض بهبود امورتشکيلاتي حزبي و سرپرستي ووارسي اززندگي زحمتکشان ، دهقانان وروشنفکران اين شهرسپري مينمودند.

دراثرسعي وتلاش مثمرحزب - شهرپلخمري به يکي ازمراکزفعال حزبي تبديل شده ودرين شهربزرگترين اجتماعات ، تظاهرات وراه پيمايي هاي کارگري ودهقاني برپاگرديد. زحمتکشان اين شهردرهمياري وهمکاري با کارگران وستم ديده گان شهرشبرغان باسردادن شعارها وحق طلبي هاي صنفي کارگران ودهقانان کاخهاي ظلم وستم رابه لرزه درآوردند .

درين بخش بخاطربازگويي حقايق واينکه بعدها چه واقع شد ناگزيرازنام پرافتخارتعداد ازکارگران ، دهقانان وروشنفکران حزب ما که باتلاشهاي خستگي ناپذير، بافداکاري هاي بي مانند وبا تشکل رفيقانه درهرمقطع زماني توانستند دسيسه ها ، توطئه ها ونيرنگهاي درون وبيرون حزبي را درنطفه خنثاء نمايند يادآوري نمايم . رفقاي که ازجمله کادرهاي دست اول خانواده بزرگ حزب ما درين شهرچون دژتسخيرناپذيردرمقابل تند بادها وحوادث هاي سياسي ونظامي قدبرافراشتند وجاودانه راه کارمل بزرگ را اد امه دادند ، ازهزاران هزاربه نام چند تن آنان مکث مينمايم :

کاکا رشيد کارگر، حليم کارگر، صديق کارگر، مرحوم عيسي خيل ، غلام سخي کارگر، عبدالرحمان کارگر، شهيد جمال دهقان ، سيد رسول دهقان ، سيداکبردهقان ، شهيد اسد دهقان ، شهيد غوث دهقان ، طاهرچاقوساز، ايوب زرگر، جان آغاي حلبي ساز، مرد کارومبارزه شفيق الله توده يي ، شهيد صمد پويا، امين آهنگر، اشرف آهنگر، نورعلي ، انجنيرشريف ، انجنيررازق طلوع ، انجنيرنذيرانگار، جليل رشيد ، مقيم کهکشان ، غفوربسيم ، ياسين برومند ، استاد ميراگل ، استاد ميا گل خالد، استادعظيم ، غلام شاه اطرافي ، محفوظ غوربندي ، وزيرغوربندي ( سناتور) ،محسن (شاروال) قيوم صخره ، حيدرکيفي،  بشيرلايق ( بشير که بعدها برادرش معاون حزب وطن شد وي به صفت دستيارمرحوم داکترنجيب تقررحاصل نمود تنشها وچالشهاي زيادي را مانند برادرش دربين حزبي ها بوجودآورد ) ...

اين همرزمان بلند همت واين فرزندان برومند مردم افغانستان چه قبل ازحوادث ثور1357وچه درسالهاي خدمت گزاري به توده هاي زحمتکش ، غرورمندانه وبانام نيک زيسته اند وافتخارآفريده اند. به گونه مثال لازم ميبينم تا پيرامون خدمات شرافتمندانه رفيق بزرگ انديش ومونس حقيقي زحمتکشان شهرپلخمري  محترم شفيق الله توده يي چند سطري رابنويسم .

توده اي درسالهاي قبل ازپيروزي رخداد ثورودرزمان حاکميت حفيظ الله امين وباند جنايتکارش دشواري وسختي هاي فراوان را کشيده وچشيده است ولي درپهلوي آن لحظه يي هم ازدستورات حزبي وخدمت شرافتمندانه به رفقايش دريغ ننموده است . توده يي بامتانت ومردانگي درهرشرايط ومقطع هاي زماني ازخود کارنامه هاي ماندگاروفراموش ناشدني بجاگذاشته است. وي درشرايط ببر وبکش امين واميني ها تاچند قدمي مرگ وشهادت پيش رفته ومعجزه آسا نجات يافته است .

( تصميم دارم کارنامه هاي اين مرد انديشمند ومبارزرادرشرايط ناگوارمخفي ، درسالهاي خدمات گزاري به مردم افغانستان درولايات بغلان ولغمان ودرمقطع زماني بعدازسقوط حاکميت دررساله يي جداگانه به نشربرسانم )

زماني که توده يي دراثردسيسه وتوطئه هاي ناجوان مردانه افراد فرصت طلب وقدرت پرست ازولايت بغلان تبديل وبه ولايت لغمان تقررحاصل نمود ، مردم شريف شهرپلخمري غرق دراندوه بودند . مردم شريف شهرپلخمري غرق دراندوه بودند . حزبي ها ، کارگران ، دهقانان ،روشنفکران ، کارمندان ادارات دولتي ، متعلمين مکاتب ومردم زحمتکش بغلان هرکدام به نوبه خويش وبه اندازه  توان تحفه ي را به وي به مثابه يادگاردوران خدمتگزاري اش تهيه نموده بودند ، اما توده يي با سپاسگزاري بي پايان وبابزرگ منشي ذاتي اش وبابيان اينکه تحفه هاي تهيه شده تانرا ازطرف من به خانواده هاي تان تقديم نماييد زيرا اين بزرگترين هديه است که ازدوران خدمتم به کانون پرعطوفت خانواده گي تان تقديم مينمايم . وهرجاي که باشم شمارا نه تنها فراموش نميکنم بلکه خاطره هاي فراموش ناشدني نيزازشما دارم ...

توده يي دردوران خدمت صادقانه اش درولايات بغلان ولغمان ازمحبوبيت فراوان برخورداربودوهميشه دروازه خانه اش به روي مردم بازوشخصا بخاطرمشکلات مردم اقدام فوري وعاجل مينمود. وي هميشه فاصله خانه تادفترکارش را ولواگرطولاني هم ميبود باپاي پياده طي ميکرد وميگفت که درين مسيربامردم مقابل شده وازمشکلات آنان آگاه ميشوم .

يک مدتي درولايت بغلان دراثرتفرقه ودسيسه هاي رنگارنگي که ازجانب سليمان لايق سازمان دهي ميگرديد فضاي بي اعتمادي وتفرقه دربين رفقا بوجود آمد ، سليمان لايق  بادسيسه يي بنام کادرهاي محل تعداد ازحزبي ها را به دورخويش جمع وانان را تحريک وسازمان دهي مينود تابامراجع به کميته مرکزي وبيروي سياسي افراد وابسته به خويش را درولايت بغلان بي گمارد وعلت تبديلي توده يي نيزازهمين دسيسه سرچشمه ميگرفت.

اماباگذشت چندي رفقاي حزبي متوجه شدند که اين خيانت ونيرنگ ازجانب اشخاصي سازمان داده ميشود که خود تشنه قدرت ودرهرشرايط وبا هردولي رقصيده است . بادرک اين توطئه يکبارديگرسليمان لايق تنها با طاهرچاقوساز،امين آهنگر... باقي ماند ودراثراختلافات که بعدها بين انان بوجود آمد هرکدام پي کارخويش رفتند ورفقاي حزبي بغلان دوباره به دوراصوليت وانظباط حزبي حلقه زده وفضايي صفا وصميميت حزبي را بوجود آوردند.

لايق با رنگ ونيرنگ بازي هاي گوناگون اوضاعي رابوجود آورد که ديگرنتوانست به پلخمري برود ودرمقابل رفقاي ان شهربالا ببيند . صدها قلب پرازنفرت وصدها تفکرمملوازتنفردرمقابل وي درشهرپلخمري وجود دارد وي نتوانست درجنازه پدرش ودرعروسي خواهرش به پلخمري برود ودرغم وشادي خانواده اش شرکت نمايد .

سليمان لايق با همه کج انديشي وکج فکري که مدتي درپلخمري زندگي وبارفقاي حزبي شناخت همه جانبه داشت واين معرفت ومسووليت کاري اش باعث شد که درحاکميت ترورواختناق حفيظ الله امين وباند جنايتکارش تعداد زيادي ازحزبي ها وزحمتکشان اين شهرروانه زندانها، بازداشتگاه ها وکشتارگاه ها شوند . لايق با اراده تسليم پذيري ومعامله گري درزمامداري امين ، دردوران حاکميت حزب بعدازسقوط امين ودرزمامداري داکترنجيب الله سرتسليم فروبرده وبه قدرت مداران تعظيم ودست به سينه آماده خدمتگزاري بوده است . اما سليمان لايق يکبارديگربخاطرچند هزاردالرحقوق ماهوارسربه پاي صاحبان قدرت سايد واعمال نامه سياه اش راسياه تروخودفروشي اش را نمايان تروعيان تربه معرفي نشست .

باز هنگامه نام و ننگ است
 راه بر ما تنگ است
یک نظر می شکند
 می گریزد یک تن
یک نفر اما پرچم جان می ماند
یک نفر هست که باز
نغمه خونین را
در تمام شبها می خواند
عمر من
گرچه کوتاه تر از آه من است
هم درین نیم نفس
آن که می خواند و می ماند همراه من است (کسرايي)

بتاریخ پنجم سپتامبر تلویزیون (آریا نای بیات ) که ازسرچشمه گنديده يي امپرياليزم رسانه يي آبياري ميشود مصاحبه پلان شده و غرض آلود سلیمان لایق را بدست نشر سپرد...

سليمان لايق درين گفتگويي ابلهانه ودروغ پردازانه فقط وفقط چهره ددمنشانه وقدرت پرستانه خودرا به نمايش گذاشت ودروغهاي تحويل (آرياناي بيات ) دادکه هرشنونده با احساس وچيزفهم  رابه حيرت وتفکرواداشت . چرا انسانها دروغ ميگويند ؟ چرا تهمت ميبندد ؟ وچرادسيسه ميسازند ؟

کيها غرضي چه مقاصدي به دروغ ودسيسه متوصل ميشوند .

دروغ، سخن بر خلاف حقيقت است و دروغ گو كسى است كه بر خلاف حقيقت چيزي ميگويد.

دروغ معمولاً از یکى از نقاط ضعف روحى سرچشمه مى‏گیرد، گاهى انسان به خاطر ترس از فقر، پراکنده شدن مردم از دور او و از دست دادن موقعیت و مقام و زمانى به خاطر علاقه شدید به مال و جاه و گاهى به خاطر تعصبهاى شدید و حب و بغض‏هاى افراطى، زبان به دروغ مى‏گشاید. برای جبران دروغ مانند گناهان دیگر باید توبه کرد. وتوبه آن است که علاوه بر ندامت قلبی ، انسان تصمیم بگیرد که دیگر آن را تکرار ننماید.

دروغ چیست؟ دروغ وارونه جلوه دادن حقیقیت است. دروغ بیان نارسايي است. دروغ کتمان حقایق است و دروغ ابزار بزرگ جنایت. دروغ پرده ای است بین خود راستین با خود نمایشی. دروغ جدا کننده شخصیت واقعی یک فرد با شخصیت اجتماعی و خانوادگی اوست. برای نشان دادن نه آنچه هستیم بلکه آنچه می خواهند باشیم دروغ می گوییم.

دروغ را اگر ریشه همه جنایت بشری بدانیم خطا نرفته ایم. قبل از هر چیز باید انسان‏هاى دروغ‏گو را به عواقب دردناک و آثار سوء معنوى و مادى و فردى و اجتماعى این رذیله زشت متوجه ساخت وهم چنین باید متوجه بود که اگر دروغ در پاره‏اى از موارد نفع شخصى هم داشته باشد نفعش آنى و بسیار زودگذر است، زیرا هیچ سرمایه‏اى براى یک انسان در اجتماع ، در هر شرایط و هر مقامى  بالاتر از سرمایه اعتماد و اطمینان مردم نسبت به وى نیست که بزرگترین دشمن آن همین دروغ است. یکى دیگر از مؤثرترین طرق درمان دروغ، پرورش شخصیت در افراد است، زیرا یکى از عوامل مهم روانى دروغ، احساس حقارت و کمبود شخصیت است و در حقیقت دروغ گفتن یک نوع عکس‏العمل براى جبران این موضوع است. اگر مبتلایان به دروغ احساس کنند صاحب نیروها و استعدادهایى در درون خود هستند که با پرورش آن‏ها مى‏توانند ارزش و شخصیت خود را بالا ببرند، نیازى به توسل جستن به دروغ براى ایجاد شخصیت سازي در خود نمى‏بینند.

لايق نيزبخاطرمنافع شخصي اش دروغ گفت ودسيسه نمود.

 پرده افتاد
 صحنه خاموش
 آسمان و زمین مانده مدهوش
نقش ها رنگ ها چون مه و دود
 رفته بر باد
 مانده در پرده گوش
 رقص خاموش فریاد
پرده افتاد
 صحنه خاموش
وز شگفتی این رنگ و نیرنگ
 خنده یخ بسته بر لب
 گریه خشکیده در چشم
 پرده افتاد
 صحنه خاموش
 و آن نمایش
 که همچون فریبنده خوابی شگفت
 دل از من همی برد پایان گرفت...

اين باراول نيست که سليمان لايق  دست به چنين اعمال غيراخلاقي ودورازکرامت انساني ميزند . وي بارها وبارها ازين اخلاق ذاتي  اش استفاده نموده وبا تغيرنظامها وچهره ها بدون معطلي شروع به پوزش خواستن وعفوخواهي شده است . من تصميم ندارم روي همه ياوه گويي هاي وي چيزي بنويسم زيرا دوستان ديگربه قدرکافي درين مورد ابرازنظرنموده اند . 

سليمان لايق دريک بخشي ازگفتگويش چنين وانمود کردکه گويا شادروان کارمل درمورد خروج قواي شوروي مخالفت مينمود.

وقتی زنده يادکارمل بقدرت رسید اولین کاری که کرد. مساله خروج قوای شوروی را از افغا نستان مطرح کرد. اولین اعلامیه در ماه می سال 1980  یعنی صرف پنج  ماه بعد  از مداخله شوروی ها  صادر گردید. همین اعلامیه در ماه اگست سال 1981 دوباره تکرار شد. به اساس همین اعلامیه در ماه جون 1982 مذاکرات غیر مستقیم تحت نظر دیگو کوردوویز نماینده سر منشی ملل متحد برای افغانستان در  ژنیو آغاز گردید.

محتوای آن همان 4  ماده بود:

- خروج قوای خارجی از افغا نستان

- قطع مداخله

- بر گشت مهاجرین

- ضمانت بین المللی مبنی بر عدم تکرار مداخله.

رفيق کارمل درکنفراس بزرگ سازمان هبسته گي خلقهاي آسيا ،افريقا بتاريخ نو قوس 1363منعقده کابل خاطرنشان مينمايد :

{ دولت ما با تاکید و بار دیگر خاطر نشان می سازد که بمجرد اینکه مداخله مسلحانه خارجی در امور کشور ما قطع گردد و عدم تجدید آن بطور مطمین تضمین گردد، قطعات محدود نظامی اتحاد شوروی از افغانستان خارج خواهند شد...

دشمنان انقلاب افغانستان بمنظور ایجاد موانع در راه پیشرفت کشور در جهت تطبیق تحولات انقلابی، دموکراسی و ترقی اجتماعی و اعمار جامعه نوین دموکراتیک به رذیلانه ترین توطئه ها و دسایس دست میزنند. آنها تلاش میورزند تا چنان مطالب ناروا و نا درست و جعلی را به انقلاب نسبت بدهند و انجماد معنوی و فساد اخلاقی را اشاعه نمایند که با خواست و اهداف شریفانه آن مغایرت کامل دارد.امپریالیزم نمی خواهد واقعیت انقلاب ما را بپذیرد و با نا دیده گرفتن اراده خلق مستقل افغان، مذبوحانه تلاش میورزد آنرا از حق انتخاب راه انکشاف و ترقی اجتماعی محروم سازد و امنیت آنرا مورد تهدید و تجاوز قرار دهد... تحلیل و ارزیابی دقیق و واقعبینانه سیاسی و مسایل بغرنج گوناگونی که در اوضاع و احوال کنونی در برابر کشور ما قرار دارد و بررسی انتقادی دستاوردهای موجود، زمینه آنرا فراهم میسازد تا راه های هرچه مناسب تر رشد و ترقی جامعه ما متناسب با شرایط موجود کشور و جامعه تشخیص گردند.}

سليمان لايق بايد ميدانست که امروزنيزسخنان رفيق کارمل با اندک تفاوت ازگلويي آقاي کرزي بيرون ميشود هرزمانيکه موضوع خروج سربازان آمريکايي ازافغانستان مطرح ميشود بلافاصله جناب کرزي ازاوضاع متشنج ، ازمداخله ودست اندازي کشورهاي همسايه وازتوطئه ودسيسه هاي داخلي سخن بميان مي آورد وموجوديت سربازان آمريکايي را امرضروري وحياتي به محاسبه ميگيرد باوجوديکه شرايط زمامداري حزب دموکراتيک خلق افغانستان باحکومت کرزي تفاوتهاي فاحشي دارند. درحاکميت حزب دموکراتيک خلق افغانستان مداخلات دوامدارواسلامي خواهي کشورهاي غربي ، دسيسه  وسبوتاژ منطقوي کشورهاي پاکستان ، ايران وچين ونيرنگ طلبي ووهابي خواهي کشورهاي عربي بصورت روزافزون  با سرمايه گزاري ملياردها دالرادامه داشت ، ولي اقتدارآقاي کرزي باموجوديت سربازان نزديک به چهل کشورحمايت وظاهرا تنها پاکستان است که عقب پرده به راه وي سنگ اندازي مينمايد. وباگذشت هرروزاوضاع سياسي ونظامي افغانستان پيچيده تروبغرنج ترميگردد.

سليمان لايق درجواب سوال ديگري چنين وانمود کرد که موصوف درزمان حاکميت حزب ودرزمان اقتدارزنده يادکارمل داراي قدرت وموقفي قابل حساب ومحاسبه نبوده است . جاي تعجب است که وي آفتاب را بايک انگشت پنهان مينمايد.

لايق دردوران حاکميت رفيق کارمل بحيث رييس زون درشرق کشوراجراي وظيفه ميکرد که امورسياسي ونظامي ولايات ننگرهار، کنر،لغمان ونورستان رارهبري ومديريت مينمود وازصلاحيت عام وتام کاري برخورداربود . رياست زون حوزه شرق نسبت داشتن مرزمشترک باپاکستان ازاهميت به سزايي برخورداربود زيرا تمام مداخلات ، دست اندازي ، سبوتاژوقتل وکشتارازآنجا سازماندهي ورهبري ميگرديد. بعدتروي بحيث رييس عمومي اکادمي علوم افغانستان تقررحاصل نمود که يگانه مرجع باصلاحيت علمي وتحقيقي درسطح کشوربود.

همچنان موصوف مدتي طولاني رادرپست وزارت اقوام وقبايل گزرانيد که اين وزارت نيزازجايگاه بلند کاري برخورداربود واين اداره نيز وظيفه بزرگ سياسي واوپراتيفي  دربين اقوام وقبايل دوسوي خط تحميلي ديورند راداشت وبودجه وتخصيص قابل ملاحظه يي را دولت برايش منظوروپرداخت مينمود.

جاي داشت که سليمان لايق با فروتني وبزرگ منشي وبا روحيه وطنپرستي وميهن دوستي وصادقانه وشريفانه بيان مينمود که ازحزب دموکراتيک خلق افغانستان واز دولتیکه از کارمل بجاماند متشکل از بهترین , اگاه ترین و صادقترین وطنپرستان تحصیل یافته است. به اصطلاح امروز تکنوکرات های آگاهي هستند که امروز نبود شان را مردم افغا نستان وجامعه بین المللی حس میکنند.

حکومت کارمل از لحاظ ترکیب ملی و جا بجائی اقوام و ملیت ها در تاریخ کشور بی نظیر بود. برای اولین مرتبه یکي ازفرزندان صديق قوم هزاره صدر اعظم افغا نستان تعین  شد ( جناب کشتمند ) وحتا برای بلوچ ها , نورستانی ها و ایماق ها در اداره دولتی مقام و منزلت داده شد. درقدرت دولتي ودرصفوف رزمنده حزب بهترين ووفادارترين فرزندان ميهن سهم گرفتند ومنافع شخصي وگروپي شانرا فداي منافع ملي ومردم افغانستان نمودند. اين رزمنده گان دليردرتهيه نان ، درتامين امنيت مردم ،دربرابردسايس بيگانه گان مردانه رزميدند وبخاطرزنده گي وخوشبختي مردم کشوراززنده گي وجان هاي شيرين شان گذشتند .

اي کاش لايق وافراد موقع بين وفرصت طلب اش بدانند که همرزمان ديروزي شان وسنگرداران پرافتخاردوران حاکميت حزب بخاطرخواب راحت وعيش وعشرت اين چوکي پرستان دون همت قهرمانانه وشجاعانه سينه هاي مردانه شانرا سپرمرمي بيگانه پرستان اجيرصفت نمودند ودرقندهار، ننگرهار، خوست ، پکتيا ، پکتيکا ، زابل ، تنگي واغجان ، تنگي ابريشم وخلاصه درهرگوشه وکنار اين مرزوبوم حماسه جاودانه وماندگارازخودبجا گذاشتند . کوچشم بينايي که اين همه حماسه هاي بيادماندني را درصفحات تاريخ خونين وطن ببيند وبه مطالعه بنشيند؟.

شاعربلند همت زبان پارسي ( سايه ) چه دردمندانه ميسرايد:

حکایت از چه کنم سینه سینه درد اینجاست
 هزار شعله ی سوزان و آه سرد اینجاست ...
... بیا که مسئله بودن و نبودن نیست
 حدیث عهد و وفا می رود نبرد اینجاست
 بهار آن سوی دیوار ماند و یاد خوشش
 هنوز با غم این برگ های زرد اینجاست
به روزگار شبی بی سحر نخواهد ماند
 چو چشم باز کنی صبح شب نورد اینجاست ...


November 16th, 2008


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
گزیده مقالات